خر صندوق

ساخت وبلاگ
عاشق انیمیشنه! یعنی حاضره آب و غذاش نباشه ولی انیمیشنش رو به راه باشه! منبع اصلی انیمیشن هاش هم منم! جوری که وقتی میرم سفر یا بعد از یه مدت میام تنها چیزی که ازم انتظار داره یه جمله است! اونم اینکه «آره انیمیشنت رو آوردم» نمیدونه خوبه یا بد یا اصلا چرا اینجوریه ولی تا به حال شده صبح یه انیمیشن که برای بار صدم هست میبینید رو ببینید باز همون رو همون شب دوباره پلی کنید!! عاشق لوگو بتمنه، بیشتر دفتر ه خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : دلخوشی,کوچک, نویسنده : fchaayd بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 0:38

خورشید رفت! و زمین با نگاه خسته اش غرق در تماشای رفتن او شد و غمگین از این آمدن و رفتن اجباری؛ دلش میخواست که کمی بیشتر نگاهش کند؛ چند ساعتی که نه چند دقیقه ای هم کافی بود!

امروز زمین اصلا حالش خوب نبود؛ تمام آسمانش را به پای خورشید آتش زد!

«حال و روز زمین را ببینید»

پ.ن:عکس مربوط به غروب خورشید امروز بود

خر صندوق...
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : آسمان, نویسنده : fchaayd بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 0:38

خُب میریم که داشته باشیم بوی ماه مهر و مدرسه و دانشگاه و خلاصه از اینجور بو ها و حرف ها ؛ حتما اولین روزی که راهی کلاس اول دبستان و  مدرسه شدین رو یادتونه؟ من که یادمه ، یعنی اصلا عمرا فراموش کنم؛ حالا شاید یه روز براتون خاطره اش رو گفتم، ولی اونچه که امروز میخواهم بگم خیلی حیاتی تر از این حرف هاس و یه جورایی آینده همین بچه هایی که تازه میخوان برن مدرسه به همین موضوع بستگی داره! یه آمار سر انگشتی خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : دهیم, نویسنده : fchaayd بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 0:38

به نام خالق قلم! برای نوشتن حتما لازم نیست نویسنده ای با تجربه یا دوره دیده ای باشی! همین که دلت تو را می کشاند تا انگشتانت را بر روی تک تک حروف صفحه کلیدی و یا بر دور قلمی قرار دهی تا شروع کنی به نوشتن آنچه که در دلت هست،و آنچه که در سر می پرورانی؛ تو یک نویسنده ای!  مینویسی ، و یه یک روز به تمام نوشته هایت نگاه میکنی و میبینی که تو چقدر پیر شدی ولی تک تک واژه ها هنوز سر جای خودشان هستند و هنوز ه خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : شروعی,تازه, نویسنده : fchaayd بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

مرداد جان رفت و جان جانان آمد، همون ته تغاری عاشق تابستون که همه دوسش دارن!  ماهی که دیگر نگاهش آنقدر هم سوزان نیست. و باخودش بوی پاییز آورد! بوی کتاب و دفتر آورد!  همه ما باهاش خاطره داریم،خاطره اولین خرید هامون برای مدرسه. خاطره مسافرت های دقیقه نود! و فکر تمام شدن تعطیلات و دلخور بودن برای کوتاه بودنش! ماهی که رو به مهر پر از عشق است. ‌ هر کدام رنگ بوی خودشان را دارند! ولی من از وقتی چشمم را با خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : شهریور, نویسنده : fchaayd بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

عادت کردیم که بهترین ها رو برای بقیه کنار بذاریم! انگار خودمون قرار نیست لذت ببریم، مثلا ظرف های شیک و قشنگ فقط برای مهمون ها بود! و وقتی مهمون نبود تو کابینت خاک میخوردند! یا اگه دست به میوه های درجه یک میزدیم پوست از سرمان می کندند! بهترین غذا ها برای وقتی بود که مهمون ها بیایند! حتی دو نوع برنج تو خونه داشتیم؛ یکی درجه یک بود که عطرش هوش از سر آدم میبرد و یکی متوسط بود که برای ما بود! جالب اینه خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : داشته,هامون,بچشیم, نویسنده : fchaayd بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

هندل موتور رو زدم و با کیفی که روی دوشم بود حرکت کردم به سمت کوه های اطراف شهر! یه یک ساعتی مونده بود به غروب، و میخواستم یه جایی رو یکی از اون قله ها تنهاییم رو سپری کنم! همینطور آروم از بینشون رد میشدم و چشمم به اونا بود تا یکیشون رو انتخاب کنم و برم یه یه ساعتی رو از اون بالا به تماشای اطراف بشینم!بالاخره با توجه به اراده و قوتم یه کوچک ترو انتخاب کردم و راه افتادم به سمت نوک قله :)در طول مسیر خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : گاهی,خلوت,بزنید, نویسنده : fchaayd بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

دیروز با بچه ها هماهنگ کرده بودیم که بریم آبگرم و خلاصه یه تفریحی قبل از شروع کلاس هامون داشته باشیم!بعد از ظهر تقریبا ساعت های پنج جلال بهم پیام داد که برو مرغ بگیر که ما تو راهیم الان میاییم دنبالت،منم تو خونه تنها بودم و رفتم از سوپر مارکت یه بسته رون مرغ گرفتم و تو راه برگشت بچه ها که داشتن با ماشین میومدن منو دیدن و دلشون به رحم اومد و منو هم سوار کردن :)رفتیم خونه ما تا مرغ هارو آماده کنیم،و خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : لعنت,هرچی,موتور,چهار,چرخه, نویسنده : fchaayd بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

ساعت های سه بعد از ظهر بابا گفت بریم که انگور هارو بچینیم! و منم از خدا خواسته طی دو دقیقه آماده شدم و راهی شدیم، حدود سی کیلومتر رو تا مقصد رفتیم و شروع کردیم به چیدن انگور ها! انگور هایی که بعضی هاش رو زنبور های قرمز بزرگ خورده بودن و همچنان داشتن میخوردن!  نمیدونم از کشتن و درگیر شدن با زنبور خوشتون میاد یا نه، ولی من بشدت علاقه به این کار دارم! :| مثلا یکی از همین زنبور های قرمز بزرگ که سرش رو خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : خشونت,بشنوید, نویسنده : fchaayd بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00

پسر داییم میگفت روز تولد نباید هدیه داد! هدیه رو باید بی بهونه و ناگهانی داد و روز تولد باید کاری کنیم که طرف که تولدشه تا عمر داره اون روز رو از یادش نره! جوری که تا روز تولدش رو یادش اومد یا بخنده یا بگریه! میگفت: مثلا با آب رنگ صورت طرف رو وقتی که خوابه نقاشی کنیم و یا از این قبیل حرکات؛ ولی خبر نداشت من خودم ختم این کارهام! بعنوان مثال چند نمونه از شاهکار ها رو ذکر میکنم: تا بحال شده واسه دوست خر صندوق...ادامه مطلب
ما را در سایت خر صندوق دنبال می کنید

برچسب : تولدم,مبارک, نویسنده : fchaayd بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:00